باغ باباجون
سلام سلام سلام امروزم یه روز خوب برای من و محمدهانی و بابای مهربون بود.به باغ باباجون رفتیم و با اینکه هوای ظهر خیلی گرمه اونجا از خنکی هوا لذت بردیم و ناهار سمبوسه سرخ کردیم بدون اینکه از بوی سرخ کردنی اذیت بشیم وشام تو روشنایی روز خوردیم چون باغ فعلا برق نداره و ما دوست داشتیم تا آخرین لحظه از روشنایی روز لذت ببریم.و محمدهانی محمدهانی که واقعا توی باغ متحول میشه نه که قبلش خصوصیاتش قابل قبول نباشه نه اصلا... فقط اینکه اونجا همیشه آروم و ساکته و استرسهاش حذف میشه.چون وسیله بازیش خاکه و بیل و کلنگ و کاشت گل و دانه و همبازیش هانای مهربونم... یعنی باباجون همش میگه شرایطش نبود وگرنه زودتر به باغ میرسیدم که بچه ام بتونه بیاد بازی و انرژیش تخلیه ...